اشارتی آمد که یک بار دیگر دقایق آخر بازی جنجالی پرسپولیس - داماش را مرور کنم.

محمود رفیعی داور مسابقه، بازی را به علت اهانت تماشاگران متوقف کرده بود و علی کریمی ملتمسانه از آنان می‌خواست به داور فحش ندهند.

تماشاگران پرسپولیسی دست‌بردار نبودند. هم‌زمان که داور را فحش باران می‌کردند، کریمی را هم به شدت تشویق می نمودند.

فکر کنم گرفتید چی می‌خواهم بگویم.... درسته خودشه! ... چرا که نه؟! که همان درد مشترک است.

لیدر و بزرگترمان را دوست داریم... کف‌و سوت: فراوان ... اگر مردی از خود نشان داد و غیرت ... ایول: تا دلت بخواد! ... دستورات و توصیه‌هایش چی؟ .... واسه خودش ... هر کدوم برای خود کسی، منی، و رییسی هستیم. ...

همه تجربه کرده‌ایم این خصلت را ... رهبر و بزرگتر اجتماعی باشد، سیاسی یا ورزشی فرقی نمی‌کند...

از ورزش و رویدادهایش خوشم می‌آید زیرا که آینه تمام‌نمای فرهنگ و اخلاق جامعه‌ی ماست. به قول آقامعلم فوتبال ایران مجید جلالی «ناهنجاری‌ها در ورزشگاه‌های ایران برآیند خشونت‌های رایج در جامعه است... نوع رانندگی و گفتمانی که در کشور رایج شده، نشان از این موضوع دارد. غیرممکن است که بخواهیم معضلات ورزش را کندوکاو کنیم، درحالی‌که مشکلات اجتماعی کشور را نادیده گرفته باشیم».

گر نگویم عاشق، علاقه‌مندان پرشور به پیامبرخدا(ص) و عمر(رض) و مصدق و بازرگان و شریعتی و سروش و خاتمی بسیارند، اما پیروان و رهروان در وقت عمل، اندک....

مرحوم بازرگان می‌گفت ما ایرانیان تا دو نفر جمع می‌شویم حزبی تشکیل می‌دهیم. سه نفر که شدیم منشعب می‌گردیم. این خصلت بر دوستداران عام مهندس بیش از همه صدق می‌کند. کیست از میان آزادیخواهان و رفرمیست‌های ایران که به او افتخار نکند؟! ولی کو صبر و دیانت و اعتدال و نظم و انضباط او؟...

وفا به جمع و تبعیت از تصمیم گروهی و فرامین بالادست را برنمی‌تابیم....

"ز شعر دلکش حافظ آگاه" نیستیم که فرمود: 

نه هرکه چهره برافروخت دلبري داند/نه هرکه آينه سازد سکندري داند

نه هرکه طرف کله کج نهاد و تندنشست/کلاه‌داري و آيين سروري داند

هزار نکته باريک‌تر ز مو اينجاست / نه هر که سر بتراشد قلندري داند

قبیلگی و طائفه‌ای چه؟... هستیم! ننگ است عقب کشیدن و پشت بزرگتر را خالی نمودن....

سر نکته اخیر (و شاید نکته‌های پیشین) را می‌توان در افکار استاد محمود دولت‌آبادی رصد کرد. او (که جامعه‌شناسانه تاریخ معاصر ایران را در قالب رمان‌های ماندگاری مانند "کلیدر"، "روزگارسپری‌شده مردم‌سالخورده"، "سلوک" و غیره بررسی کرده) معتقد است: «جامعه‌ی ما در دوران جدید از روستاها و ایلات آغاز شد و منجر به شهرستان‌نشینی و شهر‌نشینی جدید شد. شهرنشینی فاقد روند منطقی و بدون برنامه‌ریزی لازم.»...«جامعه‌ای که هنوز شهری نشده است. در تهران زندگی می‌کنیم، اما در یک شهر زندگی نمی‌کنیم»...«اینجا یک دهکده بادکرده و ورم‌کرده است»...«واکنش‌های عصبی-افراطی جوانان عملاً چیزی نیست جز برخورد با همان معیارهای کهن و ناساز با زندگی دوره‌ی جدید.» (سایت‌ خوابگرد khabgard.comمحموددولت‌آبادی: در گفت‌وگو با علی‌اصغر سیدآبادی تاریخ: اسفندماه 1388)

محض مطایبه بگویم به دل نگیرید. دور از جون، مثل بنی‌اسراییل نباشیم که وقت عمل و حمایت چون شد به رهبر محبوب خود موسی(ع) گفتند: «قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ: سوره المائدة: 24» ترجمه؛ گفتند: اي موسي! ما هرگز بدان سرزمين مقدّس پاي نمي‌نهيم مادام كه آنان در آنجا بسر برند. پس دست از سر ما بردار و تو و پروردگارت برويد و  با آن زورمندان قوي‌هيكل بجنگيد؛ ما در اينجا نشسته‌ايم و منتظر پيروزي شما هستيم!

خوب دیگه مرثیه بس است... شاهنامه را به خوشی به پایان می‌برم...

علی‌آقا مردی کرد و نگذاشت فقط نیمه‌ی خالی لیوان را ببینیم....

کریمی، محبوب‌ترین شخصیت نزد هواداران پرسپولیس هیچ ضرورتی به پوپولیسم، دفاع متعصبانه از آنان و موج‌سواری نمی‌بیند. در پایان بازی علیه خیل هوادارانش به نفع و در دفاع از داور مسابقه سخن گفت.

"احترام به شعور مردم و دوستداران" را تجسم بخشید. "احترام به شعور مردم" یعنی اینکه حرف حق را برخلاف میل کسانی بزنی که سالیان دراز در سرما و گرما به عشقت به استادیوم می‌آیند و همچنان (به شعورشان) مطمئن باشی که محبوبیتت نزد آنان کم نخواهد شد!

خدایا سپاس که اگر امثال او نبودند، معلوم نبود در این برهوت صداقت و انسانیت چه حالی پیدا می‌کردیم!... تا شقایق هست زندگی باید کرد!